رسانه ملی و آهنگ تحول
انقلاب اسلامی به مثابه صخرهای که ستبری اش تازیانه امواج فتنهها را به ستوه آورده، مقاوم و استوار در برابر توفان سهمگین حوادث و توطئهها، همچنان پایداری میکند. پرچم در اهتزازی که نماد آزادگی و ظلمستیزی شناخته شده، و به عنوان الگوی ملتهای آزادیخواه جهان، عرصه را بر قدرتهای سلطهگر و دست نشاندگان آنان تنگ کرده است. شیطان بزرگ که ازبراندازی نظام جمهوری اسلامی درکوتاه مدت ناامید شده است ،با هدف تسخیر افکار عمومی وتهیسازی عقبه انقلاب از حمایت ملتها،به جنگ رسانه ای روی آورده است ولذا بسیاری از رسانهها و هنرها و قلمها را به خدمت گرفت و با پیچیدهترین آرایش رسانهای، در هجومی نرم، چشم ها و گوشها و اندیشهها را هدف دروغ، تزویر و تحریف قرار داد تا باطل در لباس حق آید و بر یاران خود بیفزاید.
امروز رسانهها به مثابه قدرتمندترین و موثرترین ابزار سلطه ابرقدرتها، نفوذ بیبدیل خود را در راهبری فکرها به نمایش گذاشتهاند یعنی دیگران به رویدادها همانگونه نگاه کنند که آمریکا نگاه میکند و همانگونه مسائل را بفهمند که او میپسندد!
قدرتهای بزرگ، قبل از اشغال سرزمینها ابتدا مغزها و اندیشهها را تصرف میکنند و سپس همین اندیشهها، راه را برای ورود اشغالگر هموار می سازند تا بدون هرگونه زحمت و لشکرکشی نظامی و خسارت جانی و مالی وارد شود و در این صورت نام آن تجاوز نیست!، همکاری برای پیشرفت! توصیف میشود.
رویدادهای شگفتآور سالهای اخیر در منطقه خاورمیانه همچون زلزله عظیمی، انبوهی از ریزشها و رویشها را به بار آورده است. گروههایی فوج فوج از دین خدا خارج میشوند و به خیل سپاه شیطان در میآیند و ملتهایی که حقیقت را گم کرده بودند و اکنون آن سوی نقابهای بر زمین افتاده را میبینند، فوج فوج به دین خدا در میآیند و بر گرد پرچم "اسلام ناب" جمع میشوند و گروههای متفرقی که به ریسمان خدا چنگ میزنند و به سپاه قدس و معنویت میپیوندند تا در برابر هجوم شیطان و خانوادهاش مقاومت کنند.
حوادث گوناگون و آزمونهای پی در پی، بر شدت و شتاب غربالگری مدعیان ایمان و صلاح و اصلاح افزوده است تا پس از فروکش کردن گرد و غبار فتنهها، جبهه صدق و اخلاص، و جبهه جهل و نفاق یاران واقعی خود را یافته باشند و اندک اندک آرایش حقیقی لشکریان حق و باطل برای "روز موعود"، شکل گیرد.
در این گذرگاه تاریخی حساس وجنگ رسانه ای گسترده برای راهبری افکارعمومی درجهان، فرماندهی "سپاه رسانهای انقلاب" به راستی مسئولیتی خطیر و تاریخی است. اگر رسانه ملی متناسب نقش مهم و قدرت بیبدیل خود راهبری و بهرهگیری شود، راه انقلاب اسلامی و تحقق آرمانهای فرهنگی و معنویش را در داخل و خارج کشور، هموار خواهد ساخت و اگر برخی غفلتهای گذشته تکرار شود ممکن است خود به مانعی در مسیر حرکت انقلاب تبدیل شود.
بدون تردید درخشانترین کارنامه سازمان صدا و سیما در پیکار رسانهای سالهای گذشته به حوزه معاونت برون مرزی آن مربوط میشود و اگر نبود روشنگریها و مستندسازیهای شبکه العالم و پرس تی وی و چند شبکه دیگراین معاونت، آمریکا و رژیم صهیونیستی در طرحهای شوم خود برای تغییر جغرافیای سیاسی منطقه موفق میشدند و فجایعی سیاهتر از آنچه امروز شاهد آن هستیم، اتفاق میافتاد.
این بار فرماندهی سپاه رسانهای انقلاب اسلامی به شخصیتی سپرده شد که لیاقت و سلامت خود را در عرصه آزمونهای سخت رو دررویی رسانهای با جبهه مهاجم، نشان داده است.
وظایف و تکالیفی که در حکم انتصاب رئیس رسانه ملی تعریف شده، مسئولیتی سنگین است که جز با توکل به خدای متعال وسیاستگذاری ومدیریت مبتنی بر "نگرش اسلام به کاربری رسانه"، به مقصد نمیرسد.
مسئولیت مهمی که حسن انجام آن به نحوه انتخاب وچیدمان مدیران عالی ومیانی سازمان نیزگره خورده است ولذا در مرحله اول، نیازمندحداکثردقت برای شناسایی و به کارگیری یاابقاءمدیرانی است که این آرمانها را باور داشته باشند، و عملکردقبلی مدیریتی آنان، گواه صلاحیت وکارآمدی والتزام عملی شان نسبت به اصول ومبانی انقلاب باشد.
نحوه نگرش مدیران به ماهیت وکارکردرسانه وآگاهی نسبت به ونحوه تعامل دین ورسانه، پیش نیاز مبادرت به اجرااست.
رادیو تلویزیون، صنعتی است که پدیدآورندگانش آن را برای جهانبینی خود مهندسی کرده و در همان جهت به خدمت گرفتهاند، و امروز نیز بخش مهمی از سلطه فرهنگی، اقتصادی و سیاسی خود در جهان را مدیون آن هستند. صنعتی که برای خدمت به جهانبینی اومانیستی ولیبرالیستی با محدودیتی مواجه نیست، اما به کارگیری صحیح آن برای خدمت به جهانبینی اسلام، با چهارچوبها و اصول و ضوابطی همراه است، و نیازمنداجتهادو نظریه ای متفاوت، که باید تدوین گردد.
تعریف اصول و مبانی برنامهریزی خرد و کلان، و نظام تولید، وتنظیم شاخصهای سنجش و ارزیابی ،و... درسازمان، باید مبتنی بر همان نظریه صورت گیرد تا در جنگ رسانهها، صدا و سیما سرگرم "توسعه انفعالی" نشود و از اقدام پیشگامانه و پیشگیرانه غافل نگردد.
توسعهای که بدون مطالعه و تدارک زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری وپخش مبتنی برتولیدوتعریف محتوای تخصصی وهمچنین تربیت نیروی انسانی واجدشرایط باشد، یک اقدام شکلی کم اثرباتاریخ مصرف محدود خواهد بود.
رهنمودها و سیاستهایی که براساس جایگاه مرجعیت وولایت امر وهمچنین بند 1 اصل 110 قانون اساسی، درطول سالهای گذشته اعلام وابلاغ شده است، به عنوان سرمایه ای ارزشمند و کتاب راهبری و هدایت، پیش روی رسانه ملی است،و عدم تحقق بسیاری از آنها معلول کاستیهایی درنظام برنامه ریزی نظارت وارزشیابی وروش مدیریتی راس سازمان ومعیارهای روبه تنزل درانتخاب مدیران وغفلت ازتحول درنظام کادرسازی سازمان بود.
اکنون رسانه ملی ضمن اجرای رهنمودها و سیاستهای مربوط به خود، میبایست به عنوان موتور محرک و مشوق پیشرفت کشور، وظیفه پشتیبانی رسانهای همهجانبه و مبتکرانه در امر بسیج عمومی ملت و نیز کمک به مدیریتهای اجرایی در جهت تامین اهداف و اجرای سیاستهای کلان نظام و تحقق سند چشمانداز کشور را عملی سازد (1)، و همچون بازوی توانمندومورداعتماد رهبری معظم انقلاب، در تحقق بند 2 اصل 110 قانون اساسی و نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام نیز ایفای نقش نماید.
اینک ضمن تبریک به جناب آقای سرافراز برای پذیرش این مسئولیت خطیر، و آرزوی موفقیت ایشان، چند پیشنهاد ارائه میگردد:
1- درقدم اول برای جلوگیری ازخسارت هنگفتی که انقلاب ومردم بابت تاخیردراجرای برخی رهنمودهاو مطالبات مقام معظم رهبری ازرسانه ملی پرداخته اندوفرصتهایی که ازدست رفته است چاره اندیشی کارآمدصورت گیرد.با وجوداراده جدی برای تحول اساسی در سازمان از طریق اجرای این رهنمودها، تعریف مرجعی مشخص و قدرتمند و پاسخگو، باهدف معاونت به رئیس سازمان، ضروری می نماید تا با سیاستگذاری عملیاتی براساس این رهنمودها و در جهت تحقق برنامه 10 ساله وباهدف توسعه کیفی سازمان، و برخورداری از ظرفیت نظارت در حین تولید (و قبل از پخش) و سنجش مستمر، نقش خود را ایفا نماید. این حوزه میبایست مورد حمایت کافی ریاست سازمان باشد تا هر جا که تشخیص داد بتواند اصلاحی را انجام دهد یا مانعی را بردارد.
2- ترسیم چشمانداز تحول به معنای تحقق آن نخواهد بود همچنان که برخی از اسناد فرهنگی مصوب کشور در مرحله اجرا و تنفیذ پیشرفتی نداشتهاند.
مهمترین مسئله در عرصه اجرا، که به عنوان یک مسئله زیرساختی و استراتژیک باید مورد توجه قرار گیرد تحول در نظام کشف، انتخاب و تربیت نیروی انسانی واجدشرایط است. چه برای امر مدیریت، و چه در حوزه برنامهسازی و تولید و امور فنی. بهترین برنامهها و چشماندازهای تهیه شده براساس اصول و مبانی، به دست انسانهایی می تواند اجرا شود که برای همان منظور تربیت شده باشند. یکی از دلایل عملی نشدن مواردی از سیاستهای ابلاغی و رهنمودها، فقر سازمان در برخورداری از مدیران و برنامهسازان پرورش یافته خود، به تعداد مورد نیاز بوده است.
دررسانه ملی مدرسه عالی، دانشکده شد و دانشکده نیز دانشگاه نام گرفت، اما تربیت نیروی انسانی مومن و معتقد و باورمند نسبت به نحوه نگرش اسلام به رسانه وکاربری های آن، هنوز محقق نشده است!
اگر تربیت نیروی انسانی فقط پمپاژ اطلاعات و معلومات از کتب ترجمهای و غیرترجمهای به دانشجو باشد و از ظرفیتسازی و فضاسازیهای فرهنگی وتربیتی غفلت شود و دانشجویان به اساتید مختلفی با بینشهای گوناگون! سپرده شوند، رسانه ملی بهره مورد نظر خود را از فارغالتحصیلان چنین دانشگاهی نخواهد برد و وضع سازمان در آینده نیز همان خواهد بود، که امروز است و اصولا اینگونه پرورش نیرو! نیازمند دانشگاه یا دانشکده مستقلی درسازمان نیست و قابل استحصال از سایر دانشگاههای کشور است، کافی است که رشتههای تحصیلی مورد نظر رسانه ملی به آنها سفارش داده شود.
تربیت نیروی انسانی از آنجا که امری دیربازده است و مشکل امروز مدیران عالی را حل نمیکند،علیرغم اهمیت فوق العاده، معمولا مورد توجه جدی واقع نمیشودومتاسفانه ازاین تغافل وفرصتهای هدررفته، خسارات بسیاری برجای مانده است.و لذا جناب سرافراز صرف نظر از اینکه دگران برای او چه کاشتهاند، برای دوره دوم مدیریت خود یا مدیران بعد از خود، می تواند بهترین کاشت را داشته باشد تابا محصولممتازآن،عالیترین کارآمدی برای رسانه ملی بهعنوان "مهمترین ابزارانقلاب اسلامی درمهندسی وارسال پیام"، امکان تحقق یابد.
همین اهمیت، در انتخاب مدیران دوره جدید ریاست سازمان، از بین مدیران و کارکنان موجود، و تاثیر فوقالعادهای که در اجرا شدن یا بر زمین ماندن تکالیف و سیاستهای ابلاغی دارد، باید مورد عنایت ویژه قرار گیرد.
برای انتخاب عالی ترین مدیر سازمان بیشترین دقت صورت گرفت، و مناسبترین گزینه منصوب شد، و اگر همین دقت در انتخاب افراد واجدشرایط برای سایر سطوح مدیریتی سازمان صورت پذیرد و افرادی مومن، مجرب، متخصص و ملتزم به اصول والبته "تمام وقت"، انتخاب شوند، امید به تحول جان میگیرد.
3- گره خوردن نظام تصویب و تخصیص بودجه سازمان به میل و سلیقه دولت، مغایر با روح استقلال رسانه ملی است که در اصل 175 قانون اساسی مورد تاکید واقع شده است.چه در دولت جناب روحانی و چه در دولت آقای احمدینژاد و چه در دولت قبل از آن، چالشهای جدی دراین موضوع به وجود آمد تا جایی که تخصیص اعتبار مصوب سازمان هرچند گاه متوقف میگردید.این تضییقات و گروکشیها، ضمن اعمال فشار برای نقض استقلال رسانه ملی ودرنتیجه صدور بحران برای سازمانی مهم و حساس، پیامدهای نامناسبی در گسترش خارج از حد متعارف آگهیهای بازرگانی و پخش برنامههای مشارکتی ضعیف، و فاقداولویت وکیفیت و ریزش و خسارت بزرگتری مثل از دست رفتن بخشی از اعتماد و علاقه عمومی به رسانه ملی رادرپی داشت که ضررآن متوجه دولتهاهم میگردید،نمونه آن بی تاثیرشدن آنهمه تبلیغ ودرخواست واستدعاوتمنا،برای انصراف داوطلبانه 10میلیون متمکن از دریافت یارانه بودونتیجه ای که بهدست آمدو دولت راشگفت زده کرد! ازجمله محصول بذر نامناسبی بودکه خودکاشته بود!
به منظور پیشگیری از تکرار صدور این قبیل بحرانهای مصنوعی به رسانه ملی و زمین گیر کردن آن، با درخواست رئیس سازمان از مجلس شورای اسلامی و براساس اختیاری که اصل 175 قانون اساسی به قانونگذار داده است، استقلال فرآیند تصویب و تخصیص بودجه صداوسیما، طی طرحی مورد چارهاندیشی وتصویب قرار گیرد،( همچنان که برای قوه قضائیه راه حل مشابهی درجهت ارائه لوایح خارج از مسیر دولت به تصویب رسیده است).دراین صورت روح قانون اساسی درموردفلسفه استقلال رسانه ملی وتوزیع عالمانه قدرت، رعایت گردیده و به اعتمادمردم (به سازمان صداوسیما)، که سرمایه ای ارزشمندوبی بدیل برای نظام است،نیزبهاداده شده است.
پینوشت:
1- برگرفته از متن ابلاغ رئیس جدید سازمان صدا و سیما